-
آخرین ایستگاه عاشقی...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:35
دستی نیست ، تا نگاه خسته ام را نوازشی دهد اینجا باران نمی بارد فانوسهای شهر ، خاموش و مرده اند دست های مهربانی ، فقیرتر از من انــــد نامردمان عشق ندیده خنجر کشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم دلم می خواهد آنقدر بنویسم تا نفسهایم تمام شود آنقدر دفترهای کهنه را سیاه کنم تا سرم فریاد کنند می خواستم واژه ای پـیدا کنم ، تا...
-
هزار راه نرفته...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:34
-
اطاق خالی...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:33
طعم تلخ قهوه پکهای عمیق و با فاصله به سیگار یک نگاه سرد و آرام ... خیره به خالی پر از دود اتاق و صفحه برفکی تلویزیون قدیمی همراه با خشی خشی بم تکمیل میشود خواب آلودگی روزهای من... چقدر وقت دارم ... به هیچ چیز ... فکر نکنم ...
-
مرا به یاد آور...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:32
از طرف یه دوست
-
تا دیر نشده بیا...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:29
امروز اگر نیایی دیر میشود، سایه من از ردپای آشنای تو بر روی دلم دور میشود وهمچنان دورتر میشود تا به آغاز فراموشی یکدیگربرسیم و این یک آه حسرت است و این آخرین فرصت است و اینجاست که حتی اگر در آینه بنگریم ، تصویر رخ خودمان را هم نخواهیم دید و ما جزو آرزوهای محال میشویم و حسرت امیدهای ما را خاکستر میکند منی که شب نشینم...
-
رفتن تو...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:28
-
دلم هوای تو دارد...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:27
دلم هوای تو دارد عجیب است. دلم که میگیرد انگار قناری هاهم افسرده می خوانند. انگار بید مجنون حیاط هم با اسمان کوچه قهر میکند. عجیب است شمعدانی لب حوض هم برایم لب ورچید. فواره ی پارک هم امروز به من اشک هدیه داد. دلم هوای تو را دارد .
-
دلم هوای عجیبی دارد...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:26
دلم هوای عجیبی دارد هوای کسی دور دورتر از فاصله ها و من با پاهایی زخمی و دلی خون خورده کوره راهها را در پی او می گردم و کوچک و کوچک تر می شوم و به جایی می رسم که غرور مرده و احساس له شده آه...دلم هوای عجیبی دارد هوای کسی گرم گرم تر از خورشید و من با رویی زردتر از یک آفتابگردان وسعت گلبرگهای اندیشه ام را رو به سوی او...
-
تو رفتی...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:25
شب بود باران نمی بارید شکوفه لبخند نمی زد اولین شب بود و پی اش هزار شب و پیشش هیچ شب از آسمان برف می آمد و تو نگاهت را در کوله باری خواستنی گذاشتی و عزم رفتن کردی فاصله ی نگاه تو تنها به اندازه ی یک نت بود نه یک پرده... تنها نیم پرده دیگر اشک هایم هم برایت حرمت نداشت رو به پنجره((ها)) کردم چقدر برف… (( عزیزم امشب نرو...
-
خاطرات...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:23
کمر بسته ام به خودکشی ... بیخیال هم نمی شوم ... هم دست اند با من ؛ این سیگارهای تلخ و آن خاطـرات ...
-
سیگار پشت سیگار...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:22
خمیازه های کشدار سیگار پشت سیگار شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی است لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار یک استخوان و صد میخ آن پرده را دریدند ناموس سایه بر دار سیگار پشت سیگار در انجماد یک تخت این لاشه منفجر شد پاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار بر سنگ فرش کوچه خوابیده بی...
-
آخرین نفس...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:22
تو نگو که خیال محاله رفتنت واسه این دل تنها یه سوال... بی جوابه مثل خوابه... یه عذابه نمیدونی چه تیره و تاره حال قلبی که از تو و دوری بی قراره… بی قراره نگو دیره… که می میره آخرین نفسامه و بی تو دارم حس میکنم که می میرممه لااقل بذار این دم آخر از چشات همه چی رو بگیرم توی لحظه ی خسته ی دلخوشی که تو بی نفسی منو می کشی...
-
درد , دربدری...
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 09:21
31 روز درد , دربدری 31 هفته خودکشی 31 ماه خسته ام کردی 31 سال طاقت آوردن زین پس چه کنم در تکاپوی بودنت بودم زخمهای همیشه ام بودی بت سنگین ,سنگ در هر دست دشمن شیرینه شیشه ام بودی...... رفتیو تنم و جهانم را ساکت و سوت و کور کردی......
-
تولدت مبارک همدمم...
دوشنبه 8 مهرماه سال 1392 09:08
-
بوی عطر تو...
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 08:55
پاییـــــــــــز ها تمام خاطـــرات زیبا تمام رویاهای شیرین با بوی عطر تو در مقابل افکارم خودنمایی میکنند میرقصند کف میزنند به رخ میکشند نبودنت را….
-
بغض...
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 08:54
دلم یک چطر میخواهد و خیابانی به درازای تنهاییم که بغضم را زیر آن قدم بزنم شاید کسی بی چطر در انتهای خیابان دلش گرفته باشد.
-
عطر تن تو...
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 08:47
هنوز هم عطر تن تو ماندگارترین و دلنوازترین رایحه ی دنیاست
-
طرح چشمان تو...
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 08:46
صدای باران ، وسکوتی دلگیر و نوایی که تو را می خواند : آه ای همدم من زود بیا یاد آن روز بخیر ،یاد آن روز ِسپید یاد آن روز که دیدار تو شد قسمت من یاد آن روز که نقاش ِزمان طرح چشمان تو را ساخت اندازه ی دیوار دلم یاد آن روز بخیر ..
-
به صد بهانه دوستت دارم...
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 08:45
من این شب زنده داری را دوست دارم من این پریشانی را دوست دارم بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار...
-
لحظه های تکرار...
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 18:04
چقدر سخت است لحظه های تکرار لحظه هایی که درگیر اجبارند بی آنکه می خواهی می آیند با آنکه می خواهی نمی روند وچقدر تنهاست دلی که اسیر تکرار شود!
-
انتظار...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:32
پشت سر تو دری را به انتظار نشسته ام بی آنکه تصویر ِ دستگیره، حتی از خیال ِ تو بگذرد...
-
دلتنگ دلتنگم...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:30
آره باید تموم میشد ولی دلتنگ دلتنگم دارم با خاطرات تو با رویای تو میجنگم یه آن چشمامو می بندم تو دستای منه دستات نمیدونی چقد سخته فراموش کردن چشمات میترسم طاقتم کم شه نتونم سر کنم بی تو چقد سخته که دنیا رو باید باور کنم بی تو بازم چشمامو میبندم صدای خنده های تو هـمه جا غرق آرامش هـمه جا رد پای تو دارم وسوسه میشم باز...
-
دوباره پاییز...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:29
دوباره پاییز، دوباره فروغ، دوباره سیگار، دوباره من! پاییز که می آید، مست می شوم! نه از بوی عطر تن تو، نه از طعم تلخ الکل، که از سوز هوای سرد پاییز؛ عجیب مست می شوم...! پاییز، من زل می زنم یه نت های بیهوده ی ساز و تو ساز میزنی برایم، با تمام برگ های فروتن پاییز؛ ساز میزنی برایم، تمام آهنگ های سرد لبخند را... پاییز تو،...
-
پاییز از نگاهی دیگر...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:28
صبوری می کنم برای به تو رسیدن چیزی نمانده به آمدنت پاییزم برگ برگ زرین تورا در دفترم به یادگار میگذارم باران که ببیارد من خود چتر تو خواهم شد خیس میشوم از یاد تو؛ یک قرن پاییز هم برای از تو نوشتن مرا کم است...
-
خیال...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:27
با تو زیر بارانم چتر برای چه؟! خیال که خیس نمی شود
-
دلم گرفته در تنهایی...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:26
وای از دست این تنهایی ، وای از دست این دل بهانه گیر وای از دست این لحظه های نفسگیر ، ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده...
-
دلم تنگ است...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:25
این روزها چقدر دلتنگت شده ام یاد آن روز که باتو بودم دلم را سخت تنگتر میکند روز باتو بودن!!! چه روزی... وحالا بی تو بودن چه لحظه های سختی امتداد لحظه هایم دیگر تکرار با تو بودن نیست!! می ترسم می ترسم از لحظه های تنهایی می ترسم از روزهای بی کسی سهم من از با تو بودن گریه ها و دلواپسی های عاشقانه بود.. شانه هایت و...
-
رفته ایی و من...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:24
رفته ای و من هنوز هم هستم ؛ هنوز هم می نویسم ات . هنوز قطره قطره شب هایم را به خورشید کوک می زنم . هنوز همان مترسک ام ، همان که می میرد برای سفیدی کلاغ ها ! تو رفته ای و من ... هنوز هم بی مخاطب ام ...
-
جدایی...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:23
چه سخته وقتی که همه رو راضی میکنی که دل بکنن عقلو...... دلو...... دست و پارو.... چشمارو ....... خلاصه تمام بند بند وجودتو ولی هر کاری میکنی روحت راضی نمیشه اون وقته که میشی یه مرده ی متحرک
-
تنهایی تنها کسم...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:18
نگران نباش پای کس دیگری در میان نیست... من هنوز هم جز تو نمی توانم به کسی دیگری فکر کنم... به کسی هم عادت نکردم جز تنهایی... تنهایی, تنها کسی بود که هنگامی که تو نبودی مرا در آغوش می گرفت و به من فهماند که بدون تو هم می توان زنده بود ولی نمی توان زندگی کرد...