تو رفتن رو ازم خواستی
یه روز قلبم و پس دادی
واسم سخت بود که تنها شم
مهم اینه که تو شادی....
تو خوشبختی و آرومی
با عشقی که خودت خواستی
چقدر شیرین دنیای
کسی که عاشقش هستی
چه خوشحالم که میبینم تو خوشبختی
با اینکه میگذره روزام به هرسختی
چه خوشحالم که می بینم تو قلبت غصه ها مردن
با اینکه چشمای عشقت منو از خاطرت بردن
همیشه آرزوم بودی ولی حالا یه رویایی
یه جور عادت شده واسم شبای سرد تنهایی
میدونم خنده میمیره روی لبهای پژمردم
تو شادابی و من
بی تو همیشه سرد و افسردم
چه خوشحالم که میبینم تو خوشبختی
با اینکه میگذره روزام به هرسختی
چه خوشحالم که می بینم
تو قلبت غصه ها مردن
با اینکه چشمای عشقت
منو از خاطرت بردن

میگوینــد: بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خــاک “ بلنــد می شــود …
امــا …
اینجــا بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!
این روزها
اینگونه ام:
فرهادواره ای که تیشه خود را گم کرده است
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگ گور من بنویسید:
- یک جنگجو که نجنگید
اما …، شکست خورد
نصرت رحمانی

فکرشم نکن ، دوباره با خیالت عاشقم نکن
تــــو مال من نمیشی دلخوشم نکن،فکرشم نکن
منتظر نباش ، اگرچه غرق دل تو اشک و گریه هاش
نمیذارم بیاد به گوش تو صداش ، منتظر نباش
حالا که ، یکی دیگه کنارته
تموم سهم من ازت اتاق و خاطراتته
تــــو واسم ، یه عکسی روی میز من
قراره با یه سایه زندگی کنم عزیز من
فکرشم نکن
فکرشم نکن ، دوباره مثل اون روزا
یه عالم حرفای دوتایی باشه بین ما دوتا
من بی تــــو، یه درد بی نهایتم
گمون کنم تا آسمون رسیده این شکایتم
فکرشم نکن
بعضی حرفا می سوزونه قلب آدمو
بعضیا یه حرفایی میگن به آدمو
کاش تــــو مثل بقیه نبودی با دلم
درد عشق تــــو کشیدم ای خدا دلم
…
Beeni

چـه کـــــــرده ای بــا مــن ..!!؟
کـه ایـن روزهــــــا ،
تــــو را
فـقــط بـه انـدازه ی یـک اشتبــاه مـی شنـاسـم

تـــــــو هنـــوز...
بــا تمـام نبـودنت...
تنهــا پنــاهگــاه مـن...
از ایـــــن آدمهــــــایـــی...