˙·٠• سمفونی سکوت˙·٠•

/من عاشق تنهاییم//سرگشته شیداییم//دیوانه ی رسواییم/تو هر چه می خواهی بگو

˙·٠• سمفونی سکوت˙·٠•

/من عاشق تنهاییم//سرگشته شیداییم//دیوانه ی رسواییم/تو هر چه می خواهی بگو

شب تنهایی...



در انتظار خوابم و صد افسوس

خوابم به چشم باز نمی آید 

اندوهگین و غمزده می گویم

شاید ز روی ناز نمی آید

چون سایه گشته خواب و نمی افتد

در دامهای روشن چشمانم

می خواند آن نهفته نامعلوم

در ضربه های نبض پریشانم

مغروق این جوانی معصوم

مغروق لحظه های فراموشی

مغروق این سلام نوازشبار

در بوسه و نگاه و هم آغوشی 

می خواهمش در این شب تنهایی

می نوشمومی کشمومی فروشم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یاد تو...



علت بی خوابی امرا

چگونه بگویم..

وقتی..


یادتو.. 


از سقف اتاقم..

چکه میکند… 

معجزه ی نگاهت...



معجزه کن


این مرده را تو زنده کن

نه ذکر تسبیح

نه دست مسیح

نگاهت معجزه میکند

بیا و تو هم یکبار معجزه کن

تو را من چشم در راهم...

حالا دیگه تو رو داشتن خیاله....


دل اسیر آرزوهای محاله...

غبار پشت شیشه میگه رفتی...

ولی هنوز دلم باور نداره...

حالا راه تو دوره دل من چه صبوره

کاشکی بو دی و میدیدی .... زندگیم چه سوتو کوره

آسمون از غم دوریت حالا روزو شب میباره

دیگه تو ذهن خیابون منو تنها جا میزاره

خاطره مثل یه پیچک میپیچه رو تن خستم

دیگه حرفی که ندارم دل به خلوت تو بستم

حالا دیگه تو رو داشتن خیاله ....

دل اسیر آرزوهای محاله

غبار پشت شیشه میگه رفتی

ولی هنوز دلم باور نداره....

حالا راه تو دوره دل من چه صبوره

کاشکی بودی و میدیدی زندگیم چه سوتو کوره.......

منو سیگار...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بی نشان...


پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی

تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی

تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی

کنون من هم به دنیا بی نشان بودم

پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی

به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی

از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی

به دیدارم بیا...



به دیدارم بیا هر شب


در این تنهایی تنها و تاریک

دلم تنگ است

بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهای ها

دلم تنگ است

بیا بنگر!!

چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده و این تالاب مالامال

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی!

شب افتاده است .... و من

و من تنها و تاریکم !!!!

و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من

بیا ای یاد مهتابی