صبوری می کنم
برای به تو رسیدن
چیزی نمانده به آمدنت پاییزم
برگ برگ زرین تورا در دفترم به یادگار میگذارم
باران که ببیارد
من خود چتر تو خواهم شد
خیس میشوم از یاد تو؛
یک قرن پاییز هم برای از تو نوشتن مرا کم است...