
شقایق گفت با خنده: نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
ادامه مطلب ...

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را
درتمام آنمنطقه دارد.
جمعیت زیاد جمع شدند.
قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود
و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیدهاند.
مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت
ادامه مطلب ...

دردهای من
امروز یاد گرفتم دیگه به کسی امیدوار نباشم
امروز یاد گرفتم که امید به غیر از خدا چیز بیهودهای است
امروز یاد گرفتم که دیگر به کسی که
لایق عشق ورزیدن نیست عشق نورزم
امروز خیلی چیزها یاد گرفتم ...
فقط از امید بیهودهای که داشتم برای خودم متأسفم...!
بنویسیم از مرگ
که مرگ آغز زیباییست یا پایان زیبایی ؟
بنویسیم از مرگ
و نترسیم از مرگ
که مرگ در همین نزدیکی پشت دیوار رهایی
پشت آن لحظه زیبا
پشت آن خداحافظی کوچک ما
زنده مانده
و می کشد انتظار
تا بگیریم دستش را آرام آرام
چقدر سخت است لحظه های تکرار
لحظه هایی که درگیر اجبارند
بی انکه می خواهی می ایند
با انکه می خواهی نمی روند
وچقدر تنهاست دلی که اسیر تکرار شود!
دیگرزمانی برای خواستن توبرمن نمانده
اماهنوزازپشت نگاهم خواهان توام
وتوبی رحمانه نگاهم رامیکشی
باهمه سکوتم تورا فریادمیزنم
وتوفریادم را نمیشنوی
درددوری تو دلم رادر سینه می فشارد
وژاله را به چشمانم هدیه میکند
ایاترانه عشق رااز چشمانم خواهی خواند
وشعر وفا را زمزمه خواهی کرد
کاش توهم نفس با من فریاد می زدی
دوس داشتن را